10 ربیع الثانی سالروز وفات حضرت معصومه (س) است، آن بانوی بزرگوار از نظر علمی و اخلاقی مقام والایی دارد، این واقعیت و همچنین اسامی و القابی که به ایشان داده شده، فضیلت و کرامت آن بانو را مورد تأکید قرار میدهند .
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، "معصومه" است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است ، آن بانو مادر امام هشتم نیز است، لذا حضرت معصومه و حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال 173 هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا قرار گرفت.
سرچشمه دانش
حضرت معصومه در خاندانی که سرچشمه علم، تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، حضرت رضا عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد .
در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند.
بدون تردید بعد از حضرت رضا در میان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه از نظر علمی و اخلاقی، والامقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقبها، تعریفها و توصیفاتی که ائمه اطهار از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب "عالمه غیر معلمه" بوده است.
مقام علمی حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.
القاب حضرت معصومه
به طور کلی، سه زیارت نامه برای حضرت معصومه ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر غیر مشهور است.
طاهره (پاکیزه)، حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضیه (خشنود از خدا)؛ مرضیه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیه مرضیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدة نساء العالمین (سرور زنان عالم). همچنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه عنوان شده است.
محبت و مباهات حضرت معصومه به امام هشتم
مدت 25 سال تمام، حضرت رضا تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم بود و امام توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند. بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم که حضرت معصومه نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: «من معصومه، خواهر امام رضا هستم». این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش و نیز از مباهات ایشان به این خواهرو برادری سرچشمه می گیرد.
فضیلت بی نظیر
شیخ محمد تقی تستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر، غیر از امام رضا بی نظیر دانسته است. وی در این زمینه چنین می نویسند: «در میان فرزندان امام کاظم بعد از امام رضا کسی هم شأن حضرت معصومه نیست». بی گمان این گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر بر برداشتهایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.
هجرت
در سال 200 هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اینکه کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.
یکسال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه جمعی از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد.
این جا بود که آن حضرت نیز چون عمه بزرگوار خود حضرت زینب، پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساند و مخالفت خود و اهل بیت را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد.
بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه آنها را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت معصومه را نیز مسموم کردند.
به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه بیمار شد و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر(ساوه) تا قم چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالى که موسى بن خزرج بزرگ خاندان اشعرى زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، 23 ربیع الاول سال 201 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند.
سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت مقابل منزل موسى بن خزرج زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
وفات
آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.
محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام بیت النور هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربیع الثانى سال 201 هجرى، پیش از آنکه دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .
مردم قم با تجلیل بسیار پیکر پاک آن حضرت را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام "باغ بابلان" معروف بود تشییع کردند.
پس از دفن حضرت معصومه (س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا اینکه حضرت زینب فرزند امام جواد به سال 256 هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شد.
جمعه پاتزدهم شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود.
حکیمه دختر امام محمد تقی (ع) نقل می کند که امام حسن عسکری (ع) مرا خواست و فرمود: عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد .
عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟ فرمود : نرجس.
گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!
فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش.وارد خانه شدم سلام کردم بانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت :ای بانوی من شب بخیر!گفتم:بانوی من و خاندان ما تویی!گفت:نه،من کجا و این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خداوند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دوجهان خواهد بود. تا اینکلام ازمن شنیدبا کمال حجب و حیا نشست. پس از اقامه نماز افطار کردم و خوابیدم،سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم.بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .
نزدیک بود که در وعده امام (ع) تردید کنم که ناگهان امام(ع)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند :
عمه : تعجیل مکن که وقت نزدیک است!
همینکه صدای مبارک امام حسن عسکری (ع) را شنیدم مشغول خواندن سوره السجده و یس شدم.در این موقع نرجس با حال اضطراب از خواب برخاست . من به وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری.
گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان مژده است که به تو دادم.
اندکی بعد صاحب الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانه سجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت پاک و پاکیزه بود.
در این هنگام امام عسکری (ع) صدا زد : عمه جان ! فرزندم رانزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت : شهادت می دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(ص)،سپس بر امیرالمومنین(ع) و ائمه طاهرین (ع) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد .
امام(ع) فرمود : عمه جان :او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد،مادر نیز جواب سلامش را داد،سپس او ا پیش امام حسن عسکری (ع)برگردانیدم 1.
بعضی از اسماء و القاب ان گرامی عبارتند از : بقیه الله ، حجت ، خلف صالح،ابوالقاسم،قائم منتظر ، مهدی و (م ح م د) ، ناگفته نماند که نام ( م ح م د ) بنا بر فتوای شیخ انصاری مکروه ، شیخ طوسی حرام و حاجی نوری ذکر آن در مجالس و محافل حرام است
ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود :
یکون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنین و الافثمان و الافتسع یتنعم امتى فى زمانه نعیما لم یتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر یرسل السماء علیهم مدراراً و الا تدخر الارض شیئاً من نباتها .
مهدى از میان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت یا هشت یا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمایند که قبل از وى هیچ بّر و فاجرى بدان نرسیده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمین از روئیدنیهاى خود چیزى فرو گذار نمى کند.
حدیث2- عدل مهدى (عج) :
ابوسعید مى گوید پیغمبر فرمود:
تملاء الارض ظلماً و جوراً فیقوم رجل من عترتى فیملاءها قسطاً و عدلاً یملک سبعاً او تسعاً .
زمین پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قیام کند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت یا نه سال سلطنت نماید.
حدیث3:
و باز نقل کرده که پیغمبر(ص) فرموده :
لا تنقضى الساعة حتى یملک الارض رجل من اهل بیتى یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً یملک سبع سنین .
قیامت منقضى نخواهد شد تا این که مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد و او زمین را پر از عدل و داد کند ، چنان که پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .
حدیث4- مهدى فرزند فاطمه زهرا (س) :
از امام زین العابدین و آن حضرت از پدرش روایت نموده که پیامبر اکرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرموده :
المهدى من ولدک .
( مهدى از فرزندان تو است ).
حدیث5- مهدى برگزیده خداست :
على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در مرض پیامبر (ص) ، حضورش شرفیاب شدم ، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته و اشک مى ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و فرمود:
فاطمه جان ! چرا گریه مى کنى ؟
عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟
فرمود : عزیزم ، مگر نمى دانى که خداوند به اعل زمین نگاه کرد و پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج کنم ؟
دخترم ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت به ما عطا فرموده که به هیچ کس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن این که :
من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى باشم و با این امتیازات پدر تو مى باشم، جانشین من بهترین جانشینان پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابیطالب که با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى کند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط این امت که حسن و حسین دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم که پدرشان افضل از آنهاست.
یا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا کبیر یرحم صغیراً و لا صغیر یوقر کبیراً فیبعث الله عند ذلک منهما من یفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً یوم بالدین فى آخر الزمان کما قمت به فى آخر الزمان و یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً .
اى فاطمه ! به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته ، مهدى این امت نیز از ایشان مى باشد، موقعى که دنیا هرج و مرج شود و آشوبها پدید آید و راهها مسدود گردد و اموال یکدیگر را به غارت برند، نه بزرگتر به کوچکتر رحم کند و نه کوچکتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند کسى را برانگیزد که قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشاید و اساس دین را در آخر الزمان استوار سازد، چنان که من در آخر الزمان پایدار گردم و زمین را پراز عدل نماید چنان که از ظلم پر شده باشد....
حدیث6- مهدى ، حسینى است :
در آن کتاب از حذیفة بن یمان روایت مى کند که گفت: پیامبر خطبه اى ایراد فرمود و آنچه مى باید اتفاق بیفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :
لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتى یبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .
اگر از عمر دنیا جز یک روز بیشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگیزد که همنام من باشد.
سلمان برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا(ص) از کدام فرزند شما خواهد بود؟ فرمود : از این فرزندم ، و دست روى شانه حسین (ع) گذاشت.
حدیث7- قریه اى که مهدى از آنجا قیام مى کند :
به سند خود از عبدالله بن عمر روایت نموده که گفت :
یخرج المهدى من قریة یقال لها کرعة
مهدى از قریه اى قیام مى کند که آن را کرعه مى گویند .
حدیث8- ویژگیهاى حضرت :
همچنین حذیفة از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود :
المهدى رجل من ولدى وجهه کالکوکب الدرى
مهدى از فرزندان من است که چهره اش چون ستاره تابان است .
حدیث9 :
حذیفه روایت نموده که پیامبر (ص) فرمود :
المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائیلى على خدّه الآیمن خال کانه کوکب درى یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً یرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطیر فى الجوّ.
مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائیل است،در گونه راست وى خالى است که چون ستاره تابناکى بدرخشد زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده باشد، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.
حدیث10:
ابو سعید خدرى مى گوید پیامبر فرمود :
المهدى منا اجل الجبین اقنى الانف
مهدى ما پیشانیش روشن و وسط بینیش کمى برآمده است
حدیث11:
المهدى منا اهل البیت رجل من امتى اشم الانف یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً
مهدى ما اهل بیت مردى از امت من است که وسط بینیش برآمده و او زمین را پر از عدل کند، چنان که پر از ظلم باشد.
حدیث12:
ابوامامه باهلى از پیغمبر (ص) روایت کرده که فرمود:
بینکم و بین الروم اربع هدن یوم الرابعةعلى ید رجل من آل هرقل یدوم سبع سنین ..
میان شما و رومیان چهار صلح است ، چهارمین آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى یابد مردى از طائفه عبدقیس به نام مستور بن بجلانعرض کرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پیشواى مردم کیست ؟
فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعین سنة، کان وجهه کوکب درى فى خده الایمن خال اسود علیه عباء تان قطریتان کانه من رجال بنى اسرائیل یستخرج الکنوز یفتح مدائن الشرک .
پیشواى مردم مهدى است که از فرزندان من مى باشد که چون ظهور کند به صورت مرد چهل ساله مى نماید.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سیاهى است، دو عباى قطرى پوشیده (و از لحاظ سلامت بنیه ) گوئى ازمردان بنى اسرائیل است، ذخائر زمین را استخراج کند و شهرهاى شرک را بگشاید .
حدیث13:
عبدالرحمن بن عوف روایت نموده که پیغمبر فرمود:
لیبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنایا، اجلى الجبهه ، یملاء الارض عدلاً یفیض المال فیضاً
خداوند از عترت من مردى را برانگیزد که میان دندانهایش باز ، و رویش روشن باشد، زمین را پر از عدل کند و به مردم اموال فراوان بخشد.
حدیث14:
پیشوا صالح ابوامامه نقل مى کند که رسول اکرم (ص) براى ما خطبه ایراد کرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :
پس شهر مدینه از پلیدیها پاک شود چنان که کوره آهنگرى از کثافات فلزات پاک گردد ، آن روز اعلام خواهند کرد که امروز روز آزادى است .
زنى به نام ام شریک عرض کرد: اى رسول خدا (ص) عرب کجا خواهند بود؟
فرمود : در آن روز آنها اندکى بیش نیستند ، بیشتر آنان در بیت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پیشواى آنها مهدى است که مردى صالح مى باشد .
حدیث15: ظهور هویدا :
ابو سعید خدرى روایت مى کند که پیغمبر (ص) فرمود :
یخرج المهدى فى امتى یبعثه الله عیاناً للناس یتنعم الامة و تعیش الماشیة و تخرج الارض نباتها و یعطى المال صحاحاً .
مهدى میان امت من قیام خواهد کرد و خداوند او را به طور آشکار براى مردم برانگیزد ، مردم در رفاه ، و چهار پایان در آسایش باشند، و زمین روئیدنیهاى خود را بیرون دهد و او مال را به طور مساوى میان مردم تقسیم نماید .
حدیث16- ابر بر سر او سایه افکند :
عبدالله بن عمر نقل کرد که پیغمبر فرمود :
یخرج المهدى و على رأسه عمامة فیهما مناد ینادى هذا المهدى خلیفة الله فاتبعوه .
مهدى در حالى که قطعه ابرى بر سر او سایه افکنده قیام مى نماید ، در آن وقت گوینده اى اعلام مى دارد که این مهدى خلیفة الله است از وى پیروى کنید.
حدیث17: بالاى سرحضرت مهدى (ع) فرشته اى است :
عبدالله بن عمر مى گوید : پیامبر (ص) فرمود:
یخرج المهدى و على رأسه ملک ینادى هذا المهدى فاتبعوه .
مهدى در حالى قیام مى کند که فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گوید : مهدى این است از وى پیروى نمائید .
حدیث18: مژده پیامبر (ص) به ظهور مهدى (ع) :
ابوسعید خدرى از پیغمبر (ص) نقل کرده که فرمود :
ابشرکم بالمهدى یبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فیملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض یقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السویة بین الناس .
شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم که به هنگام اختلاف زیاد و تزلزل مردم ، قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد ساکنان آسمان و زمین از حکومت او راضى خواهند بود و اموال را میان مردم به طور مساوى قسمت کند.
حدیث19: نام آن حضرت :
عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص) روایت نموده که فرمود :
لا یقوم الساعة حتى یملک رجل من اهل بیتى ، یواطى اسمه اسمى یملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً .
پیش از قیامت مردى از اهل بیت من به سلطنت مى رسد که همنام من باشد زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و جور شده باشد.
حدیث20- کنیه او :
حذیفه از آن حضرت روایت کرده که فرمود:
لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله فیه رجلا اسمه اسمى و خلقه خلقى یکنّى ابا عبدالله .
اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى را بر انگیزد که نامش نام من وخویش چون خوى من و کنیه اش ابوعبدالله مى باشد .
حدیث21:
همچنین فرمود :
لا یذهب الدنیا حتى یبعث الله رجلاً من اهل بیتى یواطىء اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى یملاءها قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.
عمر دنیا به پایان نمى رسد تا این که خداوند مردى از اهل بیت من برانگیزد که نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است . (1) او دنیا را پر از عدل و داد نماید چنان که از ظلم و جور پر شده باشد .
حدیث22-عدل مهدى (عج):
ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود:
لتملان الارض ظلما و عدواناً ثم لیخرجن رجل من اهل بیتى حتى یملاءها قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراو ظلماً.
چون روزى فرارسد که زمین پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بیت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد کند .
حدیث23-اخلاق آن حضرت :
عبدالله بن عمر روایت نموده که پیغمبر فرمود :
یخرج رجل من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى و خلقه خلقى یملاءها قسطاً و عدلاً.
مردى از اهل بیت من خارج مى شود که نامش مطابق نام من و اخلاقش چون اخلاق من مى باشد، و او جهان را پر از عدل و داد کند.
حدیث24- بخشش مهدى (ع) :
ابوسعید خدرى گفت رسول اکرم (ص) فرمود:
یکون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل یقال له: المهدى یکون عطاؤه هنیئاً .
در آخرالزمان و موقعى که آشوبها پدید آید، مردى به قدرت مى رسد که به او مهدى گفته مى شود که بخشش او گوارا باشد.
حدیث25-علم مهدى به سنت پیغمبر (ص):
ابو سعید خدرى روایت کرده که پیغمبر فرمود :
یخرج رجل من اهل بیتى و یعمل سنتى و ینزل الله له البرکة من السماء وتخرج الارض برکاتها و تملاء به الارض عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً و یعمل على هذه الامة سبع سنین و ینزل بیت المقدس .
مردى از اهل بیت من به سلطنت خواهد رسید که به سنت من (آن طور که باید) عمل نماید و خداوند از آسمان براى وى روزى فرستد، و زمین آنچه دارد، بیرون دهد و او زمین را پر از عدل کند چنان که پراز ظلم و ستم باشد او به بیت المقدس درآید و هفت سال سلطنت نماید.
حدیث26-آمدن مهدى با پرچمها :
ثوبان از پیامبر (ص) روایت نموده که فرمود:
اذا رأیتم الرأیات السود قد اقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا على الثلج فیها خلیفةالله المهدى .
چون پرچمهاى سیاه ببینید که ازسوى خراسان مى آید به استقبال آن بشتابید هرچند با رفتن از روى برف باشد زیرا که همراه آن جماعت مهدى خلیفة الله است .
حدیث27-آمدن وى از جانب مشرق:
عبدالله عمر گفت : روزى در خدمت پیامبر (ص) بودیم که عده اى از جوانان بنى هاشم بیامدند، از مشاهده آنها دیدگاه پیامبر پر از اشک شد و رنگ مبارکش تغییر کرد، اصحاب عرض کردند: یا رسول الله سیماى مبارکتان گرفته است ما نمى توانیم شما را بدین حالت ببینیم فرمود:
انا اهل بیت اختارالله لنا الآخرة على الدنیا و ان اهل بیتى سیلقون بعدى بلاء و تشریداً و تطریداُ حتى یأتى قوم من قبل المشرق و معهم رایات سود فیسألون الحق فلا یعطونه فیقاتلون و ینصرون فیعطون ماسألوا فلا یقبلون حتى یدفعوه الى رجل من اهل بیتى فیملاء ها قسطاً کما ملاءها جوراً فمن ادرک ذلک منکم فلیأتهم و لحبواً على الثلج .
ما اهل بیتى هستیم که خداوند آخرت را براى ما بر دنیا ترجیح داده ، بعد از این اهل بیت من مصیبتها مى بینند و از وطن آواره مى گردند ، تا آنگاه که مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سیاه به طلب حق قیام کنند، این حق را به آنها نمى دهند تا جنگ کنند ، و پیروزى یابند و حق را بگیرند و آن را به مردى از اهل بیت من بسپارند که دنیا را پر از عدل کند چنان که از ظلم پر شده باشد هر کس ، آن زمان را درک کند به آنها بپیوندد اگر چه به رفتن از روى برف باشد.
حدیث28- تجدید عظمت اسلام با ظهور او:
حذیفه روایت نموده که از پیغمبر (ص) شنیدم مى فرمود :
واى بر این امت از سلطه اى که پادشاهان ستمگر بر آنها پیدا مى کنند و آنها را کشته، و مؤمنین را به وحشت مى اندازند، مگر کسى که فرمان آنها را گردن نهد شخص با ایمان به زبان با آنها مى سازد ولى قلباً از آنان مى گریزد و چون خداوند عزوجل اراده نماید که عزت اسلام را تجدید کند ، شوکت هر ستمگر جبارى را درهم بشکند زیرا خداى توانا قادر است امتى را که در میان فساد افتاده اند، به ساحل صلاح آورد.
سپس فرمود: اى حذیفه ، لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یملک رجل من اهل بیتى تجرى الملاحم على یدیه و یظهر الاسلام لا یخلف وعده و هو سریع الحساب.
اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد که با بى دینان جنگها کند تا اسلام را آشکار سازد.
حدیث29- رفاه و آسایش مسلمانان در عصر مهدى (عج):
ابوسعید خدرى از پیغمبر (ص) روایت نموده که فرمود:
یتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم یتنعموا قبلها قطّ یرسل السماء علیهم مدراراً و لا تدع الارض شیئاً من بناتها الاخرجته .
امت من در زمان مهدى چنان در فراخى معیشت به سر برند که هیچگاه پیش از آن ندیده باشند . آسمان پى در پى برکات خود را براى آنان فرو مى ریزد و زمین آنچه دارد بیرون مى دهد .
حدیث30- مهدى یکى از سروران بهشت :
انس بن مالک روایت کرده که پیغمبر (ص) فرمود:
نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة، انا و اخى على و عمى حمزه و جعفر و الحسن و الحسین و المهدى .
ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتیم ، من و برادرم على و عمویم حمزه و جعفر و حسن و حسین و مهدى .
حدیث31- سلطنت مهدى (ع):
ابوهریره روایت کرده که پیغمبر (ص) فرمود:
لولم یبق من الدنیا الا لیلة لملک فیها رجل من اهل بیتى .
اگر از عمر دنیا جز یک شب نماند، در همان شب مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد .
حدیث32- خلافت مهدى (ع) :
ثوبان از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود:
نزد گنج شما سه نفر به قتل رسند که هر سه پسران خلیفه مى باشند و پس از آن دیگر هیچ یک از آنها خلیفه نمى شود تا آن که مردمى با پرچمهاى سیاه سررسند و طورى آنها را به قتل رسانند که هیچ قومى را بدان وضع نکشته باشند.
ثم یجیئى خلیفة الله المهدى فاذا سمعتم به فأتوه فیبایعوه فانه خلیفة الله المهدى .
سپس خلیفه خدا مهدى بیاید ، چون بشنوید که ظهور نموده به سوى او رو آورید و با او بیعت کنید زیرا او مهدى خلیفه حقیقى خداوند است .
حدیث33- بیعت با حضرت:
ثوبان از پیامبر (ص) روایت کرده که فرمود:
مردمى با پرچمهاى سیاه از جانب شرق پدید آیند که دلهاى آهنین دارند هر کس از آمدن آنها مطلع گشت به سوى آنها رو آورد و با آنان بیعت کند و لو با رفتن از روى برف باشد .
حدیث34- پیوند دهنده دلها :
از على (ع) روایت شده که فرمود: به پیغمبر اکرم (ص) عرض کردم :
یا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدى أم من غیرنا ؟
اى رسول خدا مهدى از ما اهل بیت است یا از غیر ما؟
پیامبر فرمود:
لا، بل منا یختم الله به الدین کما فتح بنا و بنا ینقذون من الفتن کما انقذوا من الشرک و بنا یؤلف الله بین قلوبهم بعد عداوة الفتنة اخوانا کما ألف بینهم بعد عداوة الشرک اخواناً فى دینهم .
او از ماست خداوند دین را به وسیله او ختم کند چنان که توسط ما گشود ، مردم به وسبله ما از آشوبها نجات یابند چنان که از منجلاب شرک بیرون آمدند، دلهاى آنها را به هم پیوند دهد و بعد از دشمنیها آنها را با هم برادر کند، چنان که بعد از نجات از شرک ، آنها را با هم برادر دینى کرد.
حدیث35- بعد از مهدى زندگى بى فائده است :
عبدالله بن مسعود مى گوید پیامبر اکرم (ص) فرمود :
لولم یبق من الدنیا الا لیلة لطول الله تلک اللیلة حتى یملک رجل من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى یملاء ها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماًً و جوراً و یقسم المال بالسویة و یجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة فیملک سبعاً او تسعاً لاخیر فى العیش بعد المهدى .
اگر از عمر دنیا جز یک شب نماند، خداوند آن شب را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد که نامش نام من و نام پدرش نام پدر من مى باشد . و او زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و جور شده باشد، اموال را بالسویه میان مردم تقسیم کند، و خداوند دلهاى امت مرا بى نیاز گرداند، هفت سال یا نه سال سلطنت نماید سپس بعد از مهدى زندگى فائده ندارد.
حدیث36- قسطنطنیه به دست مهدى (ع) فتح شود:
ابوهریره از پیغمبر (ص) روایت کرده که فرمود:
لا تقوم الساعة حتى یملک رجل من اهل بیتى یفتح القسطنطنیة و جبل الدیلم و لو لم یبق الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یفتحها.
پیش از آنکه قیامت شود و مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد و قسططنطنیه و جبال دیلم (2) را فتح کند اگر یک روز از عمر دنیا باقى باشد خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا آنجا را فتح کند.
حدیث37- مهدى (ع) پس از پادشاهان ستمگر:
قیس بن جابر از پدرش و او از جدش ، از رسول خدا (ص) روایت نموده که فرمود:
سیکون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوک جبابرة ثم یخرج رجل من اهل بیتى یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً .
بعد ا ز من خلفاء خواهند بود و بعد ازخلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان ستمگر بیایند آنگاه مردى از اهل بیت من خواهد آمد که زمین را از عدل و داد پرکند چنانکه پراز ظلم باشد.
حدیث38-عیسى (ع) مأموم مهدى (ع) :
ابوسعید از پیغمبر (ص) نقل کرده که فرمود:
منا الذى یصلى عیسى ابن مریم (ع) خلفه .
آن کس که عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .
حدیث39- مهدى با عیسى بن مریم سخن مى گوید:
جابر بن عبدالله انصارى از آن حضرت روایت نموده که فرمود:
ینزل عیسى بن مریم (ع) فیقول امیر هم المهدى تعال صل بنا فیقول : الا ان بعضکم على بعض امراء تکرمة من الله عزوجل لهذه الامة.
چون اصحاب مهدى قیام کنند، عیسى بن مریم از آسمان فرود آید، امیر قیام کنندگان به عیسى مى گوید بیا تا با تو نماز بگذاریم عیسى مى گوید: شما خود از جانب خدا برخى بر برخى دیگر امیر هستید و این لطف خدا نسبت به این امت است .
حدیث40- مهدى (ع) حافظ امنیت :
عبدالله بن عباس از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود:
لن تهلک امة انا فى اولها و عیسى بن مریم فى آخرها و المهدى فى وسطها . (3)
امتى که من در اول آنها و عیسى بن مریم در آخر آنها و مهدى در وسط آنها باشیم، هرگز هلاک نمى شوند.